وبسایت شخصی عبدالکریم فضیلت پور

حماسه سیاسی ، حماسه اقتصادی

وبسایت شخصی عبدالکریم فضیلت پور

حماسه سیاسی ، حماسه اقتصادی

عملیات بیت المقدس - گردان یاسر

سه شنبه, ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، ۰۲:۱۲ ب.ظ

سردار عبدالکریم فضیلت پوربه نقل از پایگاه اینترنتی خاکریز خاطرات

روایتی از انجام عملیات بیت المقدس در سال ۱۳۶۱ که از کتاب فاتحان شلمچه چاپ سال ۱۳۹۴ نقل میشود . این کتاب به همت سردار عبدالمحمد کوچک و همکارانش در ستاد تدوین عملکرد لشکر ۷ حضرت ولیعصر عج دزفول در هشت سال دفاع مقدس به رشته ی تحریر در آمده است

راوی: عبدالکریم فضیلت پور فرمانده گردان یاسر 

گردانهای تیپ عبارت بودند از : گردان بلال به فرماندهی غلامحسین کلولی، گردان عمار به فرماندهی برادر محمد علی صبور، گردان شهدا به فرماندهی شهید حاج عظیم محمدی، گردان یاسر به فرماندهی بنده کریم فضیلت پور بود. اینها گردان های در خط بودند که در شب اول به خط زدند . گردان میثم به فرماندهی برادر غلامعلی حداد و گردان ابوذر توسط یکی از برادران قم فرماندهی می شد .

 

سازمان گردان یاسر در عملیات بیت المقدس سه گروهان پیاده داشت و یک گروهان ارکان داشت. ارکان تفکیک شده توسط یک فرمانده گروهان اداره می شد.که در رده های ستادی گردان بود. جانشین گردان برادر علی خلف رضایی بود برادر کاظم مسعودی پور مسئول تدارکات گردان بود و شهید غفاری  جانشین ایشان بود. فرمانده گروهان ۱ شهید عبدالرحمن هودگر بود که بسیجی بود. فرمانده گروهان ۲ برادر منصوری اعزامی از تهران بودو قبل از عملیات فتح المبین از تیپ معرفی شده بود.فرمانده گروهان ۳ برادر آژنگ بود . پرسنلی گردان برادر محمد سعید و معاون ایشان برادر عبدالنبی عیدی بود .

عناصر تک ور گردان یاسر از شهرستان دزفول بودند، تمام نیروها از دزفول اعزام شده بودند.تعدادی از نیروها از خط پدافندی مالحه جذب سازمان گردان شده بودند که کادر گردان محسوب می شدند.بقیه با جذب سراسری سپاه اعزام شده بودند .

سردار عبدالکریم فضیلت پوربعد از فتح المبین هنوز به علت اینکه دشمن تقریبا در یک حالت برزخی به سر می برد زمین را مسلح نکرده بود ونیاز به تغییر سازمان دیده نشد و با همان سازمان عملیات فتح المبین به دشمن حمله کردیم.برای عملیات بیت المقدس تقریبا دو هفته مانده بود که گردان تکمیل شد ولی یک ماه و نیم حدودا برای آموزش فرصت داشتیم، نیروها در اختیار ما بودند ودر حال گذراندن َآموزش و مانور متناسب با عملیات بودند .

محل استقرار گردان در عملیات بیت المقدس پادگان کرخه بود. در ساختمان ها که بعنوان آسایشگاه بین گردانها تقسیم شده بودند قرار داشتند . گردان سنگین ترین سلاحش آرپی جی و تیربار گرینف و کلانش و نارنجک بود و ادوات نداشتیم ، ادوات متمرکز در اختیار تیپ بود .

دو  خودرو تویوتا معمولی اف۲ مدل قدیمی داشتیم و یک  خودرو لندرور ۸ سیلندر غنیمتی که در عملیات فتح المبین گرفته بودیم که در اختیار من بود. آن زمان دنبال جذب کمک های مردمی نبودیم ، دو دسته ی ما بی سیم نداشتند برای آنها بلندگو دستی تهیه کردند ، برای فرمانده دسته که بتواند با نیروها درحین عملیات ارتباط برقرار کند . گردانها از نظر استعداد و تجهیزات سبک تر بودند.

ارتش ادوات داشت ، تعداد خودروهای ما کمتر از ارتش بود، چون پشتیبانی توسط تیپ انجام می شد.گردانهای ارتش آشپزخانه داشتند و ما نیازی به این خدمات نداشتیم برای حمل مهمات  خودرو داشتند ، ولی ما حمل مهمات توسط تیپ انجام می شد.آبرسانی در ارتش توسط گردان انجام می شد ولی درسپاه توسط تیپ صورت می گرفت. اینها منجر به سبک بودن گردانها و عملیاتی بودن گردانهای سپاه شده بود.

در عملیات بیت المقدس مرحله اول ادغامی نبودیم گردان ما مستقل بود. مرحله اول هیچ گردانی از تیپ ۷ولی عصر(عج) با ارتش ادغام نشد .

تعدادی از نیروها در عملیات فتح المبین آموزش دیده بودند و نیروهای تکمیلی ما آموزش را فرا گرفتند درصد بالایی از بچه های گردان در عملیات فتح المبین تجربه شرکت در عملیات راداشتند . به غیر از عملیات چریکی که قبلا انجام داده بودند آموزشها همان آموزشها بود به علاوه چون در عملیات بیت المقدس در مرحله اول می بایست حدود ۱۷ کیلومتر هم پیاده روی می کردیم و هم می جنگیدیم بچه ها تمرین های مقاومت در حمل تجهیزات و پیاده  روی و جنگ و سازماندهی بعد از هر عبوررا می دیدند. چون پیش بینی می کردیم از خط دشمن که بگذریم سازمان به هم می خورد بچه ها تمرین می کردند که چطور همدیگر را پیدا کنند سازماندهی کنند و برای خط دوم حرکت کنند.آماده برای پاسخ به پاتک های دشمن باشند. این دو تمرین را انجام می دادند. علاوه بر اینها آموزش تیراندازی، پرتاب نارنجک ، شلیک آرپی جی وتیربار وکار در شب و کار با قطب نما رامی دیدند .

به لحاظ موقعیت سیاسی نظامی که به نفع ایران بود سطح روحیه و معنویت به گونه ای بالا بود که کسی مشکلات خود را مطرح نمی کرد و همه آنهایی که جبهه می آمدند مشکلات خودشان را حل شده تلقی می کردند کسی مراجعه نمی کرد و مشکلات خود را مطرح نمی کرد اگر کسی مراجعه می کرد خیلی موردی بود .

همین که در عقبه سازماندهی شدیم به اهواز آمدیم و در لوله سازی اهواز مستقر شدیم آنجا جلسات عملیات بیت المقدس برگزار شد. حدود ۱۵ روز قبل از عملیات مانور را به ما اعلام کردند . نیروها را از نورد به دارخوین اعزام کردیم .

اولین شور ستادی در منطقه د ارخوین در شهرک انرژی اتمی بود. در عقبه در شهرک انرژی اتمی نرسیده به دارخوین آنجا جلسات شور ستادی برگزار شد . بعد در قرارگاه نصر بود. جلسات معمولا با ارکان تیپ بود. اطلاعات و عملیات، فرمانده گردانها ، فرمانده تیپ،  جانشین، ستاد و واحدهای عملیاتی تیپ در جلسات حضور داشتند. جلسات رأس ساعت با تلاوت قرآن شروع می شد آقای ر ئوفی توضیحاتی می دادند بعد اطلاعات گزارش و برآورد اطلاعاتی منطقه را و آخرین تحرکات دشمن را می گفت. طرح وعملیات طرح مانور را می گفت ، فرمانده گردانها طرح مانور گروهانها را مطرح می کردند و نیازمندی های پشتیبانی یا تجهیزاتی که بنا بود گرفته شود مطرح می شد احیانا اگر سلاح جدیدی بنا بود استفاده شود در جلسات شور ستادی مطرح می کردند .

طرح مانور تیپ ،۳ گردان در خط به شکل رخنه در مواضع دشمن بود. وقتی به جاده اهواز – خرمشهر می رسیدند توسعه پیدا می کردند. گردانهای دیگر احتیاط این سه گردان بودند. معمولا در طرح ریزی های بزرگ در عبور از خط ،عبور از رودخانه خط خیز می گذارند، خط خیز برای اینکه یگانها وقتی از رودخانه عبور کنند ممکن است حوادث و اتفاقاتی برای بعضی از یگانها بیفتد که با دیگر یگانها نرسند لذا خط ، خیز جاده اهواز – خرمشهر در طرح ها دیده شده بود .

منطقه خط حد گردان شامل رودخانه کارون بود،  وارد روستای ام السواد که سرپلی در دست ارتش بود می شدیم. که روستای متروکه ای بود . یک خاکریز به ارتفاع ۵/۲ متر بود درختان اطراف روستا پوشش خوبی بودند ، بقیه منطقه دشت صاف بود ، از ابتدای جنگ تا آغاز عملیات بیت المقدس کشت نشده بود . زمین بوته زارهایی داشت و نهرهای زهکشی به عمق نیم متر در منطقه وجود داشت . در مسیر یک روستای متروکه بود. حدود ۶ کیلومتر از روستای ام السواد فاصله می گرفتیم به آن روستای  متروکه می رسیدیم بعد به دشمن که می رسیدیم موانع مصنوعی سیم خاردار و میدان مین بود خاکریزی که دشمن احداث نموده بود و کمین های حفره روباهی هم در جلو خط دشمن وجود داشت . روستا و رودخانه هم که در مسیر عبور ما بودند .

رودخانه کارون هم مانع بود هم عارضه حساس بود عارضه حساس (عارضه ای است که در دست هرکس باشد برای آن برتری ایجاد می کرد).کنار جاده خرمشهر از محل مواضع که حرکت کردیم به دشمن زدیم دو ردیف مواضع پدافندی بود و سرجاده اهواز – خرمشهر سیل بند و خاکریز بسیار بلندی بود که روی آن سنگرهای  تانک ، پیاده، تیربار و آرپی جی و سنگرهای ضدهوایی و چهارلول تعبیه شده بودو اشراف خیلی خوبی بر دشت مقابل به سمت کارون داشت .

کمین دشمن حداقل ۶ کیلومتر با رودخانه کارون فاصله د اشت. بچه های اطلاعات وعملیات ما را شبانه قبل از عملیات به منطقه بردند تا آنجا که امکان داشت رفتیم و مسیری که باید از بین دو کمین دشمن رد می شدیم توجیه شدیم . ما از بین دو کمین رد نشدیم ولی نیروهای اطلاعات رد شده بودند .

عناصر گردان در همین حد توجیه شدند چون گردان باید از بین دوکمین رد می شد، مسیر نباید لو می رفت. شناسایی تا نزدیکی های دشمن در شب صورت گرفت . فواصل زیاد بود و قابل بهره برداری نبود از دکل دیده بانی هم استفاده شد.ولی چیز زیادی قابل تشخیص نبود. برای دیدن زمین از دیده بانی استفاده شد. ولی توجیه وشناساییدر شب اعتماد به نفس بیشتری در نیروها ایجاد کرد.

در شرق کارون یک سرپل بود که در دست نیروهای ارتش بود، ابتدا به ساکن بوسیله قایق از کارون گذشتیم و خط پدافندی در حد یک دسته غرب کارون حفظ شده بود.خاکریز و مواضع مشخص غرب کارون داشتیم ،خاکریز هلال مانندی ایجاد شده بود.در مجموع از زمانی که مانور را اعلام کردند تا عملیات تصویب شد و ماموریت ابلاغ شد حدود ۱۰ روز طول کشید.


منبع: خاکریز خاطرات

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">