وبسایت شخصی عبدالکریم فضیلت پور

حماسه سیاسی ، حماسه اقتصادی

وبسایت شخصی عبدالکریم فضیلت پور

حماسه سیاسی ، حماسه اقتصادی

در یکی از آن اردوها، حوالی پل بلند «دمدم»، درحال ماهیگیری و شنا بودیم که ناگهان گروهی پنج‌نفره به چشم آمدند: چهار مرد و یک زن. سکوتشان سنگین بود. برعکس ما که شلوغ و پرانرژی بودیم، آن‌ها در آرامشی عجیب، بی‌هیچ حرفی، در گوشه‌ای چادر زده بودند. با نگاه از دور، متوجه شدیم غذای‌شان تنها برنج ساده است؛ بدون خورشت، بی‌طعم، اما باوقار.

ما ماهی داشتیم ولی برنج نداشتیم. ناگهان،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۴ ، ۱۲:۰۲
گروه نویسندگان

صبحی زود، پیش از آن‌که آفتاب بدرخشد، در عالم خواب مأموریتی داشتم.

قرارم با سردار شهید کوسه‌چی بود، مردی که خاطره‌اش هنوز در دل‌ها زنده‌ است. به خانه‌اش رسیدم. خانه‌ای ساده، قدیمی، بی‌تجمل. خود سردار در را گشود،

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ خرداد ۰۴ ، ۱۱:۵۵
گروه نویسندگان

شهید عبدالکریم پورمقامیتقدیم به خانواده شهید عبدالکریم پور مقامی دوست عزیز ودوست داشتنی ام

باتوجه به آشنایی با بکار گیری خمپاره در کردستان که درقبل از جنگ پیدا کرده بودم بنا به دستور آقا رشید مسئول عملیات سپاه دزفول با ۲قبضه خمپاره ۱۲۰ وحدود ۱۰نفر نیرو در شرق روخانه کرخه و در حاشیه روستای چیچالی مشغول گلوله باران دشمن درروستای صالح داود بودم.

برادر رئوفی ضمن سرکشی از فعالیت ما که در کنار ارتش بودیم مرا به کناری کشید وگفت به دستور آقا رشید باید باهم به جبهه عنکوش شوش برویم تا شما را بعنوان فرمانده آن جبهه معرفی کنم.

سوال کردم اتفاقی افتاده است؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ خرداد ۰۲ ، ۰۸:۱۳
گروه نویسندگان

عبدالکریم فضیلت‌پور:[1]

در مهاباد بودیم که جنگ شروع شد. وقتی هواپیماهای عراقی روی آسمان شهر می‌آمدند و ضدهوایی‌های سپاه و ارتش شلیک می‌کردند، مردم کُرد برای ضدهوایی‌ها کف می‌زدند و هورا می‌کشیدند. به فرماندة سپاه مهاباد پافشاری کردیم که ما نیروی عملیاتی سپاه دزفول هستیم و بیشتر از هر کس با جغرافیای منطقۀ جنگی جنوب آشنایی داریم. قبول کرد که به جنوب برویم. نیروهای کرمان جایگزین ما در مهاباد شدند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۰۱ ، ۰۸:۱۵
گروه نویسندگان

راوی: غلامحسین سعادت فر

ماخذ: وبسایت لاله های عاشق

در عملیات بیت المقدس آزادی خرمشهر که در تاریخ ۱۰/۲/۱۳۶۱ شروع شد در گردان یاسر فرمانده دسته بودم  فرمانده گروهان ما عبدالحسین آژنگ و فرمانده گردان عبدالکریم فضیلت بود و جانشینش علی خلف رضایی بود از روستای ام السواد به طرف جاده اهواز خرمشهر بصورت پیاده روی حرکت کردیم در کنار ما قرار بود گردان دیگر حرکت نماید تا در سه راهی حسینیه سمت راس گردان مارا پوشش بدهد ساعت ۵ صبح به جاده اهواز خرمشهر رسیدیم ما که از خط دشمن عبور کرده بودیم و ماموریت ما این بود که نیروهای دشمن را که ازطرف اهواز و دارخوین به سمت خرمشهر می آیند دستگیر کنیم البته بدون درگیری  با رسیدن ما به جاده نیروهای تامین جاده عراقی هنوز در خواب تشریف داشتند  ما روی جاده آسفالته که با خاکریز بسیار بلندی محافظت میشد مستقر شدیم و بصورت پدافندی در آمیدیم تا حدود ساعت ۱۱ از حضور دشمن خبری نبود و ما توانستیم از نیروهای دشمن که به طرف خرمشهر می رفتند حدود ۲۰۰ نفری را به اسارت بگیریم و بعد از آن درگیری ما با نیروهای دشمن که تازه متوجه عملیات وسیع و گسترده ما شده بودند آغاز شد .


پیوند: لاله های عاشق

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ بهمن ۹۷ ، ۱۴:۲۱
گروه نویسندگان