در یکی از آن اردوها، حوالی پل بلند «دمدم»، درحال ماهیگیری و شنا بودیم که ناگهان گروهی پنجنفره به چشم آمدند: چهار مرد و یک زن. سکوتشان سنگین بود. برعکس ما که شلوغ و پرانرژی بودیم، آنها در آرامشی عجیب، بیهیچ حرفی، در گوشهای چادر زده بودند. با نگاه از دور، متوجه شدیم غذایشان تنها برنج ساده است؛ بدون خورشت، بیطعم، اما باوقار.
ما ماهی داشتیم ولی برنج نداشتیم. ناگهان،