وقتی خبری از تیر و خمپاره نبود با تیرکمون عراقی ها رو می زد
با تیرکمون می ایستاد کنار ساحل شرقی کارون و وقتی که خبری از تیر و خمپاره نبود با سنگ ریزه ها ی تیرکمون خود آرامش عراقی ها را برهم می زد .
نوجوان پر شر و شوری که وقتی پای مغازه پدر می ایستاد براحتی آن میوه فروشی را اداره می کرد .
یکی دیگر از ستارگان آسمان ذخیره سپاه دزفول عبدالرحمن فضلیت پور بود که در مرحله اول عملیات بیت المقدس به شهادت رسید تا از آسمان شاهد آزادی و فتح خرمشهر باشد .
بعد از عملیات ثامن الائمه تعدادی از نیروهای بسیجی دزفول به جبهه اعزام شده بودند . این نیروها برای پدافند در ساحل شرقی کارون در خط مستقر شدند . من که آن زمان مسئول عملیات سپاه دزفول بودم برای سرکشی از نیروهای اعزامی به منطقه رفتم . در بین نیروهای اعزامی برادرم عبدالرحمن را دیدم با او خوش و بشی کردم . طبق معمول دیدم سر کمرش همون تیرکمونش را بسته و به جنگ عراقی ها آمده بود ! خندیدم و گفتم : این را برای چی آوردی ؟ ! گفت : برای زدن عراقی ها !
بعد گفت : وقتی که سر و صدای تیراندازی در خط می خوابد ، میام کنار ساحل و با تیرکمون عراقی هایی را که با خیال راحت در پشت خط خودشون تردد می کنند با سنگ می زنم و اینطوری آرامش آنها برهم می خورد . . .
( ظاهرا فاصله خط خودی با دشمن کم بوده است .)
در مرحله اول عملیات بیت المقدس بعد از درگیری سختی که با دشمن برای رسیدن به جاده آسفالته اهواز خرمشهر صورت گرفته بود بالاخره با تحمیل شکست به دشمن ، جاده به تصرف ما در آمد و حوالی بعد از ظهر آنجا مستقر شدیم . عبدالرحمن که در گردان ضد زره توپچی 106 بود با یک دستگاه جیپ 106 به دیدنمان آمد تا خبری از دوستان بگیرد ، این آخرین دیدار ما بود . یک روز بعد خبر دارشدیم عبدالرحمن در حالی که با خودروی توپ 106 خود در منطقه تردد می کرده مورد اصابت ترکش خمپاره قرار گرفته و در تاریخ 13 /2/ 1361 به شهادت رسیده است .
منبع: وبلاگ رهسپار قدیمی