صبحی زود، پیش از آنکه آفتاب بدرخشد، در عالم خواب مأموریتی داشتم.
قرارم با سردار شهید کوسهچی بود، مردی که خاطرهاش هنوز در دلها زنده است. به خانهاش رسیدم. خانهای ساده، قدیمی، بیتجمل. خود سردار در را گشود،
صبحی زود، پیش از آنکه آفتاب بدرخشد، در عالم خواب مأموریتی داشتم.
قرارم با سردار شهید کوسهچی بود، مردی که خاطرهاش هنوز در دلها زنده است. به خانهاش رسیدم. خانهای ساده، قدیمی، بیتجمل. خود سردار در را گشود،